سلام
۱- این فعل های ربطی به روز شد
۲-کسانی که مایل به تهیه ی مجموعه ی مادر پرنده خواست... هستند می توانند از طریق همین وبلاگ و طی کامنتی خصوصی بامن هماهنگی کنند
ممنون
نقد آقای محمد هادی پور ابراهیم به شعر دنیا دریچه ایست...
دنیا دریچه ای ست به رســـم جنوبی اش وقتــــی کنـــار دســـت خیابان بایــــستی
با بوق های ممــــتد و گرمـــــای ناگـــزیر مبهـــــوت ســــایه های درختــان بایستی
گاهی به فکر می روی آخر چه می شـود یـــک بار انــــــصراف دهـــــی از تعـــهدات
مـــــثل زنی ویــار رهـــــایی بگیـــــــری و شب در مســـــیر جاده ی تهـــران بایستی
دنیا به ایـــــستادن تو فکــــــر می کـــــند در مطبخی که واژه در آن تفـــت می دهی
هی بچه می زنـــــد زتو بیرون و بــعد از آن هـــــی روبروی درب دبســـــتان بایســتی
هر شب زنانگـــــی ت به تـــاراج مــی رود از دامـن تو مــــرد به معــــراج مـــــی رود
یعــــنی که جایگــــاه تو پایین پله هاســت یعنی که پشــــت مرد مـسلمان بایستـــی
امروز عصــــر بندر و باران به هـــــم زدند آرایشی که شهر به چشـمت کشـیده بود
بـــد هم نشد به هرم نـــگاه دهاتـــــی ات یک بار زیــــر شر شـــر باران بایـــــســـتی
شعر زيبايي است . شايد يكي از راه هاي نقد سنت استفاده از فرم هاي كلاسيك باشد . يعني نقد كلاتسيك در دستگاه كلاسيك و اين يك نوع هم خواني فرم و محتوا ايجاد مي كند كه شايد در ديگر فرم ها امكان خلقش نباشد يا حداقل به اين كيفيت روي ندهد .نقطه هاي درخشاني هست كه مي توان به آن ها دل خوش كرد . مثلا اتفاقي كه در «ويار رهايي» پنهان شده است .
كميني است پيش روي مخاطب يا «بندر و باران به هم زدند» كه اين هر دو ، اتفاقي است در زبان . يعني مطلوب ترين شكل براي يك شعر .يعني استفاده مناسب از ظرفيت هاي ديگر زباني و ايجاد لايه هاي معنايي و رساندن مخاطب به ژرف ساخت گزاره .بيت اول هم همين طور به نظر مي رسد .
هي بچه مي زند ز تو بيرون » در رو ساخت دچار نوعي آيروني نحوي است . اين تعريف از ساختار نحوي شايد نا آشنا باشد . حتي براي خود من ولي حداقل استناد به گونه هاي فراوان آيروني شايد بتوان چنين گفت و اين نوع آيروني هم به مجموعه آيروني ها اضاف يا تحميل كرد . بيرون زدن بچه از زن ، اتفاقي است دور از انتظار و خلاف توقع . فراتر از آشنا زدايي است .به همين خاطر شايد بتوان گفت كه در ساختار نحو«هم نشيني» نوعي آيروني اتفاق افتاده .اما در كنش زبان ، جايي كه قرار است معنا اخذ شود ، با گروتسك روبرو مي شويم .اين دو در ظاهر چندان ربطي به هم ندارند و شايد اين گونه برقراري ارتباط بين اين دو خصيصه يا ويژگي چندان منطقي به نظر نرسد اما به نظر من در اين جا يك چنين اتفاقي افتاده است . اتفاق بيرون زدن بچه از شكم مادر شبيه به مواجه شدن با يك نوع اتفاق غير قابل انتظار و از لحاظ زماني يك نوع اتفاق آني محسوب/در نظر گرفته شده .شبيه به اتفاق غده يا نوعي بيماري صعب العلاج كه فقط با آن مواجه مي شويم . ناخواسته و غير قابل پيش بيني . ارائه اين رويكرد از طرف يك زن برآمده از چه اتفاقي مي تواند باشد . اين زن در چه جامعه اي زندگي مي كند . اين زن چه احساسي به فرزندش خواهد داشت . فرزندي كه قرار است در دامان همين زن بزرگ شود . آيا اين نگرش نمي تواند براي جوامعي كه چنين ديدگاهي را در فرد ايجاد كرده اند نوعي زنگ خطر محسوب شود . بچه اي كه قرار است متولد بشود مثل يك غده ، مدام وتكراري ، مي زند بيرون . هنجار و اتفاقي كه قرار است ميل به جاودانگي را ارضاء كند در اين جا هم چون يك غده به نمايش گذاشته شده است .
اين همان غريب به نظر رسيدن اتفاق گروتسك در ژرف ساخت و آيروني در ساختار نحوي است كه شعر با تصرف در آن آغاز مي شود و با استعلاي كلام به سمت شعر شدن مي رود .
در چنين فضايي به اتفاق «بندر و باران به هم مي زنند» نيز روبرو مي شويم . اتفاقي كه با ايجاد بسامد «ب» در بندر ، باران ، به هم ، به توليد موسيقي منجر مي شود و تداعي صداي طوفان را به عهده دارد . در رويكردي ارگانيك به كلمه مي توان گفت ، وقتي بر هم مي زنيم كه خشم و خصومت يا دعوايي در ميان باشد . همان عصبانيتي كه همه چيز را بطور موقت بر هم مي زند . هم چون آرايش شهر در بيت آخر . باد و باران در جايي كه بندرگاه دارد به هم مي زنند و نهايتا دريا و ساحل ، با موج هاي وحشي و نا آرامشان ، آرايش شهر را به هم مي زنند . اتفاقي كه هنگام عصر و دور از چشم آفتاب رخ مي دهد .
تاريكي هوا . تكرار «شب» در بيت هاي چهارم و هفتم و « عصر» در بيت نهم مخاطب را با تنهايي و تاريكي شب مواجه مي كند . خيابان، جاده، پله ، بوق ممتد ، همگي نشانه هاي حركت و عزيمت هستند . عزيمت يك شهرستاني«هرم نگاه دهاتي ات» در تاريكي شب در ميان طوفان و موج به سمت مدينه اي به نام تهران«شب در مسير جاده تهران بايستي» وجود عنصري به نام طبقه و طبقه بندي در جامعه.
كودك شعر كه مي تواند نمادي از آينده جامعه تلقي شود در چنين فضايي متولد كه نه بلكه مي زند بيرون . شعر در ده بيت شكل گرفته و شايد بي ارتباط با زمان بيرون زدن بچه «بعد از زايمان» نباشد . البته برقراري چنين ارتباط هايي هم چون ده بيت و ده ماه شايد افراطي باشد به دور از چشم ناظر نقد مدرن ولي به هر حال يك چنين چيزي هم وجود بيروني دارد . اخذ معنا از فرم و شكل بيروني.
+ نوشته شده در پنجم مهر ۱۳۸۹ ساعت ۳:۳ ق.ظ توسط سپیــده مختــــاری
|